جدول جو
جدول جو

معنی تعزیت داری - جستجوی لغت در جدول جو

تعزیت داری
پرسه نشینی، سوگواری، ماتم زدگی، مصیبت زدگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ یَ / یِ)
روضه خوانی. (ناظم الاطباء). عمل تعزیه دار. برساختن شبیه و نمایش بعض مصائب اهل البیت (ع). و رجوع به تعزیه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ مُ دَ)
سرسلامتی دادن و امر فرمودن ماتم زدگان را به شکیبایی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ وِ یَ)
نیرومند داشتن. توانا و زورمند داشتن:
نصرت این را به تربیت کاری
فلک آنرا به تقویت داری.
نظامی.
رجوع به تقویت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
برپادارندۀ تعزیه و روضه خوان. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعزیه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ عی یَ)
عمل رعیت دار، نگهبانی رعیت. حفظ رعیت، حکومت و ضبط و ربط تدبیر در حکومت. (ناظم الاطباء). سیاست. (یادداشت مؤلف).
- رعیت داری کردن، سیاست کردن و حراست کردن زیردستان را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعزیه داری
تصویر تعزیه داری
انعقاد مجلس تعزیه، روضه خوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعزیه دار
تصویر تعزیه دار
سوکدار بر پا کننده سوک برپا دارنده مجلس تعزیه
فرهنگ لغت هوشیار